برگزیت مخفف عبارت خروج بریتانیا از (BritishExit ) از اتحادیه اروپا است. این لغت تقلیدی از گرگزیت (Grexit) که در چند سال برای اشاره به احتمال خروج یونان به عنوان یکی از اعضای بدهکار اتحادیه اروپا از منطقه یورو مورد استفاده قرار میگیرد. اگرچه بحران پولی یونان بسیار جدی است اما احتمال خروج یکی ازبزرگترین و ثروتمندترین اقتصادهای اتحادیه اروپا اهمیت بسیار بیشتری دارد. تاثیر برگزیت را دو عامل تعیین خواهد کرد عواملی که وضعیت خودشان به هیچ وجه مشخص نیست، انگلستان چه نوع رابطهای را پس از خروج از اتحادیه اروپا میخواهد و اینکه آیا اتحادیه به این نوع رابطه موافقت خواهد کرد؟ تغییرات بسیاری را که برخی انتظار دارند به بار نخواهد آورد شکاف بزرگتر نیز میتواند پیامدهای عمیقی برای بریتانیا و اتحادیه اروپا داشته باشد. بریتانیا با دو نوع برگزیت مواجه میشود:
هارد برگزیت: انعطاف نداشته، در طی سال از اتحادیه خارج میشود و خروج بدون انعطاف و تحقیق که در بحث مرزها و چشم انداز منفی و بدبینانه با هم سازش داشته باشند بدون تخفیف و انعطاف.
سآفت برگزیت: از اتحادیه اروپا خارج میشود در حالی که در اتحادیه کمرگی اروپا می ماند و بازارآزاد و بحث مرزهای محسوس نیست، چشم انداز روشن و در قالب تفاهم خارج میشود.
اتحادیه اروپا :
به گزارش پایگاه تحلیلی – خبری ایران بالکان (ایربا) بعد از جنگ جهانی دوم، اروپا به تدریج به این نتیجه رسید که برای حفظ هویت و موقعیت خود در مقابل دو قدرت بزرگ شرق و غرب آن روز یعنی شوروی سابق و آمریکا، نیازمند یک انسجام قوی و همگرایی است. بر همین اساس اولین اتحادیه اروپایی به نام «بـِنـِلوکس» شکل گرفت. بنلوکس شامل کشورهای بلژیک، هلند و لوکزامبورگ بود و در سپتامبر سال 1944 میلادی توسط دولتهای در تبعید در لندن بنیانگذاری شد. به دلیل تجربه موفق این اتحادیه، به تدریج کشورهای دیگر به این اتحادیه ملحق شدند و در نهایت پس از طی حدود 25 سال به یک اتحادیه نیرومند با عضویت بیش از 20 کشور اروپایی تبدیل شد. اتحادیه اروپا یک اتحادیه اقتصادی- سیاسی است که از 28 کشور اروپایی تشکیل شده و منشأ این اتحادیه علاوه بر بنلوکس، به جامعه اقتصادی اروپا که در سال 1957 با توافقنامه رم بین 6 کشور اروپایی شکل گرفت و صرفاً یک اتحادیه اقتصادی بود، باز میگردد. از آن تاریخ با اضافه شدن اعضای جدید، اتحادیه اروپا بزرگتر شد. در سال 1993، توافق ماستریخت، چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایهگذاری کرد. اتحادیه اروپا در حال حاضر بازار واحد مشترکی دارد که موارد زیر را در بر میگیرد: اتحادیه گمرکی واحد پول (یورو) که تحت اداره بانک مرکزی اروپاست (تا کنون ۱۷ کشور آن را پذیرفتهاند)، سیاست مشترک کشاورزی، سیاست مشترک تجارت و سیاست مشترک شیلات. سیاست مشترک خارجه و امنیت نیز به عنوان دومین ستون از سه ستون اتحادیه اروپا شکل گرفت. پیمان شنگن کنترل روادید را لغو کرد، ایستهای گمرکی نیز در بسیاری ازمرزهای داخلی برداشته شد و امکان رفتوآمد شهروندان اتحادیه اروپا برای زندگی، مسافرت، کار و سرمایهگذاری بیشتر شد. مهمترین نهادهای اتحادیه اروپا همچون «شورای اروپایی، شورای اتحادیه اروپایی، کمیسیون اروپا، دادگاه اروپا، بانک مرکزی اروپا و دیوان محاسبات» هر یک در راستای اهداف این اتحادیه قرار گرفتند.
این اتحادیه پس از آن به یک اتحادیه تاثیرگذار در صحنه بین الملل تبدیل گردید. تصور اولیه دولتهای اروپایی این بود که چالشها و آسیبهای جدی متوجه آن نخواهد بود، زیرا صرفنظر از موقعیت جغرافیایی، دارای ظرفیتهای علمی و صنعتی و همچنین موقعیت سیاسی مناسب هستند؛ علاوه بر اینکه با آمریکا، در یک اتحاد امنیتی بینالمللی تحت عنوان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) ائتلاف کرده و به این ترتیب مکمل قدرت اقتصادی و صنعتی اروپا گردید. بسیاری از اروپاییها گمان میکردند که حتی در صورت تضعیف و افول امپراطوری آمریکا بعد از فروپاشی شوروی، اروپا میتواند به عنوان یکی از چند قدرت جهانی، برقرار باشد. به عبارت دیگر، نظام دو قطبی پس از فروپاشی شوروی میتواند به نظامی چند قطبی بدل گردد که یکی از قطبهای آن، میتواند اتحادیه اروپا باشد. این مسئله، دورنمای جذابی را فراهم نمود تا حتی کشورهای کوچک اروپایی هم به این اتحادیه بپیوندند و احساس کنند که در کنار قدرتهای بزرگ اتحادیه میتوانند از مزایای عضویت در آن استفاده کنند؛ مضاف بر اینکه تحت پوشش امنیتی بازوی نظامی این اتحادیه نیز قرار گرفته و مشکلی متوجه آنان نخواهد بود.
بحران اصلی اتحادیه اروپا که همان رشد اقتصادی است همان هدفی است که اتحادیه آن را بعنوان هدف اصلی خود قرار داد و بخاطر آن تشکیل شد. این اتحادیه درابتدا با اتخاذ سیاستهای مختلف در زمینههای گوناگون کشاورزی، تجاری و سیاسی در سطح منطقه و بینالملل توانست پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کند و دستآوردهای موفقیتآمیز خود را درعرصه جهانی به نمایش درآورد. با جولان دادن آرمانشهر اتحادیه اروپا در سطح جهان، بسیاری از کشورهایی که حتی در زمینههای جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی هیچ تناسبی با اتحادیه اروپا نداشتند در صدد دادن امتیازهای گوناگون در زمینههای مختلف برای جلب رضایت کشورهای اتحادیه به منظور پیوستن به اتحادیه برآمدند. اما این میل و رغبت کشورها برای پیوستن به اتحادیه اروپا زیاد به طول نینجامید که دلیل آنهم سقوط اروپا به دوره بحرانها و چالشهای پیش رو بود. بحران اصلی که اتحادیه اروپا در آن قرار گرفته است همان مرحلهای است که اتحادیه آن را بعنوان هدف اصلی خود قرار داد و بخاطر آن تشکیل شد یعنی «رشد اقتصادی».
بحران یورو که بعنوان سبب اصلی، پایههای اتحادیه اروپا را فلج کرد از یونان شروع و سپس دامن گیر سایر کشورهای اتحادیه اروپا نیز شد. اما مسئله یورو تنها بحران دامنگیر اتحادیه نبود بلکه بحرانهای دیگر مانند تروریسم، شکافهای هویتی شهروندان اتحادیه و شکافهای فرهنگی مهاجران اروپا، افراط گرایی، نژاد پرستی، ملی گرایی از عواملی است که به آتش این بحران میافزاید. در کنار این موارد موضوعی مانند تجزیه طلبی از اتحادیه اروپا که ماههای اخیر دولت مردان انگلیس از آن صحبت میکنند قدرت اتحادیه اروپا را کاهش داده است. احزاب و گروههایی که ساز جدایی می زنند کم و بیش همان مسیری را طی میکنند که احزاب نوظهور ضد اروپا در پیش گرفتهاند. ظهور این جریانات جدید، همزمان با تشدید چالش های پیش روی بروکسل موجب شده تا نتوان به صراحت و قطعیت در مورد آینده اروپا سخن گفت. احزابی همچون دزدان دریایی، پودموس و پنج ستاره که همگی از احزاب ضد یورو محسوب میشوند با سیاستهای اتحادیه اروپا مخالف هستند.
حوزههای فرهنگی، وضعیت اقلیتها، مبحث آینده سیاست خارجی و دفاعی اتحادیه اروپا، حاکمیت برخی قدرتهای داخلی و نفوذ کشورهای خارجی بر سیاست های منطقه یورو، مشکلات امنیتی و چالشها و بحرانهای اقتصادی تنها گوشهای از مسایل پیش روی کشورهای اروپایی است که آینده مبهمی را برای یورو رقم زده است. این یک بحران سیستماتیک است که همه جوانب اتحادیه اروپا را در بر میگیرد. این بحران ناشی از عدم اطمینان به نخبگان سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپاست.
دلایل مختلفی میتوان برای این بحرانها برشمرد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. ماهیت ناهمگون سیاست های اتحادیه اروپا؛2. فقدان سیاست خارجی منسجم و قابل قبول تمامی اعضا اتحادیه اروپا؛3. عدم تدوین قانون اساسی و میثاق منسجم و قدرتمند؛4. فرآیند بودجه و اختلاف نظر بر سر منابع و تخصیص بودجه؛ 5.حضورکمرنگ مردمی و افکار عمومی اروپا در انتخابات و رفراندوم ها،6.عدم پویایی و توازن داخلی؛7. مشکلات اقتصادی، تجاری و بازرگانی پس از بحران مالی سپتامبر 2008. این پژوهش در پی پاسخ به یک سوال اصلی و دو سوال فرعی میباشد:
1- بحران جهانی اقتصاد 2008 چه تاثیراتی بر روند همگرایی و یا واگرایی بین اعضای اتحادیه اروپا گذاشته است؟
2- ریشه ها و علل بوجود آمدن بحران اقتصادی جهانی در بین اعضای اتحادیه اروپایی چیست؟
3-اقدامات اعضای اتحادیه اروپا برای مقابله با بحران چگونه بود و به چه ترتیب به مرحله اجرا گذاشته شد؟
فرضیه پژوهش: بحران اقتصادی اروپا بدنبال بحران اقتصادی سال 2008 در کشور آمریکا پدید آمد، اما استقراض و ولخرجی لجام گسیخته تعدادی از کشورها بحران را تشدید نمود.
اتحادیه اروپا در قبال این بحران 2 راهکار اتخاذ نمود:الف- با اتخاذ سیاستهای ریاضتی در بخش اقتصادی و مالی کشورهای عضو خصوصا کشورهایی که در بحران آسیب بیشتری دیده بودند سعی در خروج این کشورها از بحران نمود و ب-اتحادیه اروپایی با توجه به اینکه بحران اقتصادی به بخشهای سیاسی- اجتماعی کشورهای بحران زده سرایت کرده بود و خطر واگرایی بین اعضاء را در پی داشت با اقدامات حمایتی همچون کمکهای مالی –وام به این کشورها، روند همگرایی در میان اعضاءرا تقویت نمود. برای انجام و رسیدن به اهداف مطالعاتی این پژوهش روش کتابخانه ای، اسنادی و شیوه توصیفی –تحلیلی بکار گرفته شده است. رهیافت اصلی در این تحقیق همگرایی میان کشورهای اتحادیه اروپایی میباشد.
هرچند همگرایی بین این کشورها درپی بحران اقتصادی سال 2008 تضعیف گردید، اما سران کشورهای اتحادیه با اتخاذ اقدامات حمایتی و هدایتی توانستند از واگرایی بیشتر اتحادیه جلوگیری نمایند. بررسی تأثیرات بحران اقتصادی سال 2008 میلادی بر همگرایی و واگرایی کشورهای اتحادیه اروپا میباشد. 8.مساله هویت و شخصیت اتحادیه اروپا؛9. کثرت گرایی(پلورالیسم)؛10. نهادها و فرآیندهای تصمیم گیری؛11. قبول نکردن پول واحد یورو توسط 3 کشور انگلستان، سوئد و دانمارک؛12. اختلاف نظر بر سر مبنای اتحادیه اروپا (اروپای بینالدول بر اساس همکاری و نقش بازیگری دولتها یا اروپای بینالملل بر اساس همگرایی و نقش تعدد بازیگران مختلف)؛13. عضوگیری جدید و تاثیرات متعاقب آن؛ 14. فرآیند پذیرش تصمیمات اتحادیه اروپا در پارلمانها و قوانین داخلی اعضا؛15. تقابل کشورهای مرکز و شرق اروپا با اروپای غربی؛16. مشکلات زمینه سازی مکانیزم فدرالیسم و ایالات متحده اروپا؛17. نقش بیگانگان و دخالت و نفوذ آنان در اتحادیه اروپا به خصوص ایالات متحده آمریکا.
این عوامل باعث ایجاد سه بحران اصلی در اروپا گردید که هرکدام به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد:
1- بحران یورو
در سال 2005 «میلتون فریدمن» اقتصاددان آمریکایی در گفت وگو با مجله آلمانی «اشپیگل» پیش بینی کرده بود که از سال 2010 افول اقتصادی اروپا شروع میشود و اتحادیه اروپا کم کم در سراشیب سقوط قرار میگیرد.
بحران مالی کنونی در اتحادیه اروپا سهمگینترین بحرانی است که اتحادیه از زمان تشکیل خود در سال 1957 تاکنون بدان گرفتار بوده است.
این بحران که از اوایل آوریل 2010 از یونان آغاز شد موجی از نگرانی و هیجان در بازارهای مالی اروپا و دیگر بازارهای جهانی بوجود آورد. این بحران خیلی سریع ابعاد بزرگتری به خود گرفت و بی ثبات شدن واحد پول مشترک کشورهای عضو اتحادیه اروپا، یورو را با خطری جدی روبهرو کرد. بدهیهای فوقالعاده سنگین به بانکهای خارجی، مشکلات زیادی را نه تنها برای کشورهای مبتلابه اروپایی بلکه برای سایر مناطق و حوزههای اقتصادی جهان، بوجود آورد.
نقطه تولد اتحادیه اروپا «اقتصاد» بود و احتمالا نیز نقطه پایانی آن هم اقتصاد خواهد بود. قدرتهای بزرگ اتحادیه، برای مهار بحران جدیدی که دامنگیر آنها شده بود، پولهایی را در اختیار کشورهای ضعیفتر قرار دادند که برخی از آنها همچون اسپانیا از آن بهرهبرداری مفید کردند و در راه توسعه گام برداشتند و برخی دیگر که از زیر ساختی لازم برای بهره برداری بهتر از آن برخوردار نبودند نیز آن را هدر دادند. اما دیری نپایید که با آشکار شدن تبعات منفی این سیاست، این راهکار با بنبست مواجه شد.
از مهمترین ریشههای بحران یورو در اروپا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مشکلات ساختاری (فقدان سازو کارهای لازم برای ایجاد اتحادیه پولی)؛
- عدم موازنه بین اقتصادی منطقه یورو؛
- جایگاه تاریخی و اقتصادی آلمان و جاه طلبیهای ناشی از آن؛
- بیانضباطی مالی اعضاء و غیررقابتی بودن اقتصاد آنان به دلیل سیطره دولت بر اقتصاد
سیکلهای اقتصادی و بحران اقتصادی جهان
درهم تنیدگی ساختارها و مناسبات تجاری-مالی کشورهای مختلف به یکدیگر سبب شده که این بحران بسان ظروف مرتبطه عمل کند و خیلی سریع به سایر مناطق تجاری جهان سرایت نماید. بسیاری از اقتصاددانان بحران کنونی منطقه یورو، را ناشی از مشکلات مالی یونان، پرتغال، ایرلند و اسپانیا قلمداد میکنند، اما بسیاری از اقتصاددانان، ریشه بحران یورو را عمیقتر و زاییده تناقضات ساختاری این نظام پولی میدانند. این بحران به خوبی ضعف ساختارهای اقتصادی و عدمهماهنگی در اتحادیه اروپا را نشان داد. نکته دیگری که باعث نگرانی اعضای اتحادیه اروپا در بحران بوجود آمده مخصوصا در زمینه اقتصاد گردید عبارت است از عدم واکنش ایالات متحده آمریکا. سکوت «معنادار» آمریکا که موجب شده رسانهها و سیاستمداران آمریکایی به طرز عجیبی در برابر چشم اندازهای اقتصادی تیره و تار اروپا سکوت پیشه کنند بیش از پیش ارائه چشم اندازی روشن و مشخص از آینده مالی و اقتصادی اروپا را با مشکل مواجه ساخته و آن را در پردهای از ابهام قرار داده بود.
2- بحران تروریسم
تروریسم در همه اشکال آن به منزله یک تهدید جدی برای صلح و امنیت بینالمللی تلقی میگردد. اتحادیه اروپا خود را بازیگری موثر در مبارزه با تروریسم میداند و اسناد متعددی را در این رابطه به تصویب رسانده است. این اتحادیه در حوزه خارجی اقداماتی مانند، افزایش همکاریهای بین المللی، همکاری با سازمانهای بین المللی و مقابله با تامین مالی تروریسم را به انجام رسانده است.
مسئله «دین» و نوع نگاه به این مهم نیز نقش مهمی در زمینه تهدید تروریسم دراتحادیه اروپا بوده است. شکافهای نژادی به شکل گیری تروریسم اروپایی کمک نموده است. شاید توجه بیش از حد کشورهای غربی به مسئله اسلام و مسلمانان و نسبت دادن «نادرست و مغرضانه» تروریسم به آنها، سبب غفلت آنها از شکل گیری گروههای نژادپرست در زیر پوسته جامعه غربی است.
3- بحران هویت
گفتمان ملی¬گرایی و سیاست هویتی بر اساس برجسته نمودن مسائل قومی، نژادی و فرهنگی اکنون از مهمترین چالش¬های پیش روی اتحادیهی اروپایی است که به شدت به دنبال یکسانسازی هویتی در بستر ارزش¬ها و فرهنگ اروپایی است. قرار گرفتن شهروندان و دولت¬های اروپایی با ملیت و به تبع آن، هویت جداگانه، زیر پرچم واحد اتحادیه اروپا باعث شده است این اتحادیه در تعریف هویت واحد اروپایی خود دچار مشکل و مواجه با تنگناهای هویتی شود. چالشهای اتحادیه ارو پا در سه سطح داخلی و خارجی و بینالمللی تقسیم بندی کرد:
- تبعات بحرانهای مالی و اقتصادی 2010-2009 که اروپا با آن مواجه شد، هنوز باقی است.
- برگزیت برزگترین چالش پیش روی اتحادیه اروپایی است که پیامدهای سیاسی و اقتصادی را هم برای مردم و دولت بریتانیا و هم برای اتحادیه اروپا در برداشته است.
- بحران اقتصادی منجر به عدم تعادل و افزایش نابرابری در این اتحادیه و افزایش 20 درصدی نرخ بیکاری در اروپا شده است.
در سطح سیاسی، افزایش ملی گرایی و به قدرت رسیدن ملیگراها در کشورهایی مثل مجارستان، لهستان و جمهوری چک منجر به اهمیت یافتن هویت ملی شده و این مسئله به شکل یک چالش پیش روی اتحادیه اروپا قرارگرفته است که مستلزم یافتن راه حلی برای برون رفت از این بحران است.
آلمان و فرانسه همواره موتور محرکه اتحادیه اروپایی بوده اند. روابط این دوکشور و نتایج مذاکرات ماکرون و مرکل برای آینده اتحادیه اروپا بسیار حیاتی است. اکنون همه منتظر مذاکرات احزاب ائتلافی در آلمان برای جهت گیری آینده دولت در این رابطه هستند.
اتحادیه اروپایی باید به فرآیند توسعه به شرق ادامه دهد، حتی اگر سرعت این فرآیند حتی کند باشد. اتحادیه اروپا از سال 2015 به دنبال وقوع بحران در خاورمیانه به ویژه در سوریه با سیل عظیمی از پناهندگان مواجه شد. اتحادیه اروپا منافع استراتژیک زیادی در خاورمیانه دارد و ثبات سیاسی در منطقه خاورمیانه، نتایج سیاسی و اقتصادی خوبی برای این اتحادیه به دنبال خواهد داشت. اتحادیه اروپا در مواردی مانند مذاکرات هستهای ایران با کشورهای 1+5 به خوبی عمل کرده و در راستای برقراری ثبات در خاورمیانه گام مثبتی برداشته است.
نگرانی اتحادیه اروپا از جانب روسیه، بحران اوکراین و کریمه است که رسیدن به توافق سیاسی پیرامون این موضوع نیز مسئله ساده ای نیست. بحران اکراین و کریمه در اروپا و حل این مسئله تاثیر بسیار زیادی در آینده روابط روسیه و اتحادیه اروپا خواهد داشت. به رغم همکاریهای گسترده اقتصادی چین و اتحادیه اروپا، بحران دریای جنوبی چین به طور مستقیم بر منافع اتحادیه تاثیر ندارد، حل آن به فرآیند صلح و ثبات بینالمللی کمک خواهد کرد. چین در برخی موضوعات بینالمللی مانند خاورمیانه طرف همکاری باشد.
در ارتباط با مسائل جهانی، موضوع تغییر آب و هوایی و خروج آمریکا از توافق پاریس مهم ترین چالش جهانی پیش روی اتحادیه اروپاست که بر سرنوشت میلیونها انسان اثر خواهد گذاشت.
برگزیت بزرگ ترین چالش پیش روی اتحادیه اروپاست و آینده این اتحادیه تا حد زیادی به نتیجه مذاکرات آلمان و فرانسه بستگی دارد. ناهمگونی اعضا اتحادیه اروپا از نظر سیاسی و اقتصادی یکی از مشکلات بزرگ اتحادیه اروپاست. در این بین فرانسه با توجه به اهمیتی که برای حفظ استقلال ملی خود قائل بوده در پی ایجاد توازنی پویا بین همگرایی اروپایی و استقلال ملی خود است. از سوی دیگر آلمان نیز در پی بخشیدن یک هویت سیاسی مستقل برای اتحادیه اروپا است که با توجه به پاره ای از مشکلات میان سیاست خارجی و امنیتی آلمان با تعهدات اروپایی این کشور، از دشواریها و تنگناهای سیاست خارجی این کشور محسوب میشود. در این بین آلمان به عنوان اقتصاد اول حوزه یورو فاقد توان نظامی در سطح جهانی و نفوذ استراتژیک در خارج از اروپا میباشد که در نقطه مقابل فرانسهای است که در پی تزریق اعمال نفوذ در روابط بینالمللی خود میباشد و خواستار جایگاه و نقش و تأثیرگذار بیشتری در نظام جهانی است.
حضور فرانسه در پیوندهای آتلانتیکی خود شاهد بر این مدعاست. خلاصه کلام اینکه آلمان و فرانسه در پی استفاده ابزاری از اتحادیه اروپا بوده و عملکرد برخلاف واقع دو کشور در کنار تلاش برای ارائه چهره واحد از اتحادیه اروپا به دنبال منافع خاص خود بوده و سعی در القای پتانسیلها و توانمندیهای خود در اروپا و ارائه چهره تأثیرگذار از خود میباشند. در این راستا آلمان به دنبال اهداف اقتصادی و نزدیک شدن به شرق اروپا و فرانسه به دنبال نقش آفرینی بیشتر در «ناتو» و نزدیکتر شدن به آمریکا است. چرخه اقتصادی اتحادیه اروپا رو به بهبود و پیشرفت است. اتحادیه اروپا باید به سمت شرق اگرچه به کندی توسعه مییابد. ترکیه یه عنوان یکی از شرکای ُمهم اتحادیه اروپا باقی خواهد ماند اما به نظر میرسد به عضویت اتحادیه در نخواهد آمد. روابط روسیه بستگی به حل بحران کریمه و اوکراین دارد. روابط آمریکا و اتحادیه اروپا در مسائلی چون توافق پاریس و توافق هستهای در تعارض یکدیگر قرار گرفته است و مهم تر از همه این که اتحادیه اروپا نسبت به گذشته بازیگر فعالتر خواهد شد که ایران میتواند بر نقش سازنده آن تکیه کند.
روند اتحادیه اروپا به گونهای است که به سمت سقوط در حرکت است و حداکثر توان کشورهای عضو، شاید برای کم کردن سرعت نابودی موثر باشد.
درصورتیکه برگزیت به نتیجه نرسد:
دولت ترزامی که دولت قوی بود یک اشتباه فاحش داشت و میخواست پارلمان را یکدست کند و انتخابات 2020 برگزار شود اما برگزیت اتفاق افتاد.او خودزنی و ریسک کرد. انتخابات زود برگزار شود و برای محکمتر کردن برگزیت، کرسی به دست محافظ کار و دولتی ضعیف روی کار آمد. او خیلی فکر نمیکرد بجای تصمیم در مورد مذاکره بریتانیا روی مسایل دیگر متمرکزشدند. برگزیت با به همه پرسی گذاشته شد. این کار انجام گرفت با علم اینکه برگزیت رای نمیآورد. در حالی که رای آورد. دولت موافق برگزیت رای بیشتری هم آورد. در واقع هدف بریتانیا اصلاحات اقتصادی در اتحادیه اروپا بود که زمینه همگرایی شود، قوانین چارچوب تحول ایجاد کرد که ناکارآمد برگزیت اتفاق دنبال اصلاح و اتفاق که باعث شگفتی خودشان شد.
خروج انگلستان از اتحادیه اروپا (BritishExit)
علل و تبعات آتی این خروج بیشتر حول محور مسائل سیاست خارجی است. آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته علت اصلی این مسئله افزایش روز افزون نارضایتی مردم به نهادها و عملکرد اتحادیه اروپا است. اتحادیه که نماد و الگوی وحدت و همگرایی محسوب میشود و با جمعیت 510 میلیون نفر بزرگترین بلوک اقتصادی – تجاری جهان را تشکیل میداد. این حادثه بزرگی برای جریانات و احزاب اتحادیه اروپا و ضدیت با اتحادیه از هر جریانی متعلق به احزاب راست افراطی بود. بطوریکه مهرههای احزاب راست افراطی در پی این خبر با ابراز خوشحالی واکنش نشان داده و خواستار برگزاری همه پرسی در کشور خود شدند. راست افراطی به شکل ماهرانه مفهوم اروپا را در مقابل اتحادیه اروپا قرارداد که اولی را «نهاد فرهنگی و هویت و ارزش» خود میداند و دومی را یک «سازمان بوروکراتیک و ازبین برنده استقلال کشورهای اروپایی» دانسته که جز اتلاف پول و سرمایه و افزایش جرم و جنایت چیزی به ارمغان نداشته است و از طرف دیگر گسترش مهاجرت که به کشور انگلیس میشود و محدویت ایجاد میکند. بسیاری از مردم نگران این موضوع هستند که افزایش مهاجرت به بریتانیا باعث پایین آمدن دستمزد و کیفیت زندگی مردم میشود.
چانه زنیهای نسبتا طولانی بریتانیا به نخست وزیر دیوید کامرون با هدف کسب امتیازات بیشتر از این اتحادیه و یا شاید اصلاحات متناسب تر در آن به نتیجهای ختم گردید که اساس مطلوب نخست وزیر و کابینه نبود و با توجه به اینکه اذهان جهانیان معطوف به این حادثه و پرسش درباره آینده بریتانیا و اتحادیه اروپا است رفراندم پیش رو با وعده دیوید کامرون محقق شد و شمار قابل توجهی از چهرههای سیاسی و حزبی بریتانیا خواستار خروج از اتحادیه هستند که این خواست نتیجه فشارهای حزبی یا به منظور استفاده از احساسات عمومی است. عوام در بریتانیا خواستار خروج از اتحادیه اند زیرا در مقایسه مزایا و فرصتها هزینهها و چالش عضویت در اتحادیه برای مردم کشور عینی و مملوس تر است.
بریتانیاییها به پای صندق رای رفتند و در رفراندومی درخصوص ماندن و یا نماندن در اتحادیه اروپا شرکت کردن اعلام نتایج رسمی باعث نه تنها خود بریتانیا بلکه کشورهای مختلف اتحادیه اروپا و جامعه بینالملل در نوعی شوک فرو روند چرا که براساس نتایج حدود 51.9% به خروج بریتانیا از اتحادیه رای دادن امری که باعث شد ساعتی پس از آن نخست وزیر این کشور اعلام کند ضمن احترام به آرای مردم تا چند صبای دیگر پست خود را به کسی محول خواهد کرد که این خواسته اکثریت را عملیاتی کند. بریتانیا در یک همه پرسی در 23 ژوئن 2016 از اتحادیه اروپا خارج شد ارزش پوند به کمترین مقدار در سی سال گذشته رسید و دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا مجبور به استعفا شد.
رای مثبت شهروندان بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا همچون زلزلهای جهان سیاست و روابط بینالملل را به لرزه در آورد و نگاه متعجب و حیرت زاده جهانیان را به خود جلب نمود. درست در زمانی که نظریهها و رهیافتهای نوین روابط بینالملل فراملی گرایی و وابستگی متقابل را زمزمه میکرد اما برخلاف تصورات خروج بریتانیا از اتحادیه تمایل شهروندان آن به بازگشت به عصر ملی گرایی تلنگری جدی به همه مفروضات نوین علم روابط بینالملل خصوص در حوزه نظریه پردازی بود.
اثرات خروج انگلیس از اتحادیه اروپا میتواند خود را به چند شکل نشان دهد:
1- کاهش همکارهای اروپایی به ویژه در حوزه سیاسی (سیاست خارجی – دفاعی)
2- تمایل به خروج از اتحادیه اروپا که از بحران یورو آسیب دیدهاند
3- دامن زدن به جدایی طلبی قومی.
درپی این رویداد مهم، حزب snp اسکاتلند اعلام کرد رفراندم جدید برای خروج از بریتانیا برگزار خواهد کرد. در صورت خروج اسکاتلند، ضربه به پیکر اقتصاد و پرستیژ بریتانیا وارد میشود. ازآنجا که قسمت اعظم ناوگان بریتانیا در اسکاتلند هستند این موضوع تبعات امنیتی و نظامی در پی خواهد داشت. با توجه به اهمیت موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بریتانیا با سه چالش مهم مواجه میشود:
- بحث حقوق شهروندی در اتحادیه اروپا
- تسویه بدهی یا خروج بدهی
- نحوه خروج
بحث مرزهای اتحادیه اروپا و مرزهای بریتانیا چالش (بریتانیا و جمهوری ایرلند و ایرلند جنوبی) اگر بسته شود مشکلات زیادی برای بریتانیا و اتحادیه اروپا و ایرلند شمالی و جنوبی از جمله در تعامل شهروند و تجارت و کالا و حمل نقل بوجود میآورد. بخصوص ایرلند شمالی و فرانسه که جزو اتحادیه اروپا هستند. تقسیم مرز بین ایرلند و انگلیس و تعیین مرز فیزیکی بین بریتانیا و اتحادیه اروپا کار پیچیده میکند. تحت تاثیر تقویت و امنیت مرزهای بسته کنترل بهتر میشود. در صورتیکه جزو اتحادیه اروپا باشند به راحتی شهروندان وارد انگلیس میشوند. ریشه دلیل اینکه انگلیس متمایل به برگزیت بخاطر اختلال نژادی، شهروندان که برای کار به انگلیس میآیند در مورد کار ؛ حق بیمه اشتغال قطع میشد که مغایر با حقوق شهروندی که این حق باید رعایت شود، انگلیس میخواهد این حق شهروندی برای شهروندانش در اروپا رعایت شود و برای کارگران مهاجر حق شهروندی وجود داشته باشد. اگر برگزیت اتفاق افتاد اینها احتیاج به گذرنامه دارند که نشان دهد که ورودشان چه میشود و چالش در مورد رفت و آمد بحث حقوق شهروندی، براساس حقوقی دیگری که دارند بحث آسمان آزاد، نیازمند درخواست مجوز هستند که در صورت اجرای برگزیت تمام این مسائل قفل میشود و بحران ایجاد میکند. نکته دیگر مقررخدمات مالی اروپایی خیلی از شرکتهای چند ملیتی یا مالی حتی خارج از اتحادیه اروپا، آمریکا جاهای مختلف شعب اصلی در بریتانیا میباشد و درصورتی که برگزیت اتفاق افتد مقبولیت ندارد در این کشور باشند.
هیچ دسترسی به بازار اتحادیه اروپا ندارند و شروع به کوچ میکند. پایتخت مالی مهم بر شهرهای میلان و فرانکفورت متمرکز است. برای لندن چالش بزرگ شرکتهای چند ملیتی است که دسترسی قبل را ندارند و به اتحادیه اروپا کوچ میکنند. شعبه اصلی اتحادیه اروپا شعبه اینها بود. نهادهایی مانند مقررات اروپا، مرجع دارویی و بانکی که در اروپا نیست. ساختمانهای اداری و کارمندان را کلا از انگلیس خارج و جابجا شوند. هیچ کدام از کشورهای جزو اتحادیه اروپا بدون توافق و رضایت دیگران حق عقد قرارداد و تعاملات دوجانبه را ندارند. ایرلند به بریتانیا 40% صادرات گوشت و لبنیات دارد. چالش برای ایرلند آن است که انگلیس به قیمت ارزن تر آن را از برزیل و پاراگوئه وارد کند، درصورتی که انگلیس میخواهد به راحتی قرارداد ببند. این مورد برای انگلیس از لحاظ اقتصادی میتواند، مثبت باشد. در حقیقت بودجهای لازم نیست به اتحادیه اروپا بدهد و خودش خرج میکند و اقتدار قدیمی خود را داشته باشد ولی در چارچوب اتحادیه اروپا نمیتواند مذاکره دوجانبه داشته باشد. برگزیت اگر به نتیجه نرسد و اگر آخر سال 2019 مذاکرات به نتیجه نرسد بریتانیا خروج سختی دارد که بدون انعطاف مذاکره راه حلی قرار تجاری نمیرسد بدون انعقاد قرارداد تجاری خارج شود و قواعد WTO همینطور که اتحادیه اروپا با ژاپن براساس قواعد WTO تعامل تجاری دارد آن تعرفهها شامل بریتانیا نیز میشود. روابط تجاری شامل WTO میشود. ازنظر کلی چارچوب WTO نتیجه برگزیت سخت میشود. جدایی، برای ایرلند شمالی که بصورت جزیزه است مشکلاتی بوجود میآورد و از لحاظ برق و لبنیات و اتباع و فرهنگی و تنشها و خشونت و تروریسم ایجاد میکند. از طرف دیگر صدرصد اعلام همه پرسی و استقلال اسکاتلند رای میآورد و خواهان خودمختاری بیشتر میشود. موافقت نامه GOOD FRIDAY (پیمان جمعه نیک) یا پیمان بلفاست بین طرفهای درگیر در ایرلند شمالی، یعنی پروتستانهای طرفدار بریتانیا و کاتولیکهای جمهوری خواه ایرلند با میانجی گری بریتانیا در روز جمعه ۱۰ آوریل ۱۹۹۸ بسته شد.
گروه نخست این پیمان را راهی به سوی استقلال میدانند و گروه دوم آن را سندی برای اتحاد با بریتانیا میشمارند. تا پیش از پیمان جمعه نیک، درگیری فرقهای بین دو گروه موسوم به «مصائب» جان بیش از ۳۶۰۰ تن را ظرف ۳۰ سال گرفته بود. مرزهای بسته باید برداشت شود، اگر برداشت نشود زیر سوال میرود. یکی از موارد دیگر مهم از لحاظ ماهیگیری شیلات است که درصورت بستن مرزها به ضرر دانمارک و به نفع انگلیس است و تنها انگلیس نفع میبرد. که درصورت بستن بودن مرزها دانمارک و هلند و ایرلند خسارت وارد میشود.
نتیجه گیری:
هر یک از دولتهای اروپایی بیش از آن که به منافع جمعی فکر کند به منافع ملی خود میاندیشد. لذا اگر روزی منافع هر یک از کشورهای عضو، در تضادّ با منافع اتحادیه باشد، از همان نقطه است که روند همگرایی به واگرایی تغییر شکل خواهد داد. در ده سال گذشته شاهد آغاز این روند واگرایی بودیم. مسیر حرکت از همگسستگی اروپا از آنجا شروع شد که هر یک از کشورهای اروپایی دچار مشکلاتی به ویژه اقتصادی شدند که به راحتی نتوانستند آنها را پشت سر بگذارند و در نتیجه برای حل آن، به کمکهای اتحادیه نیازمند شدند. اقتصاد اتحادیه اروپا هم به دلیل تراکم مشکلات از یک سو و اوضاع نابسامان تهاجم آمریکا به خاورمیانه از سوی دیگر و شکلگیری مشکلات اقتصاد بینالمللی به خصوص از سال 2008 میلادی (1378 هجری شمسی)، به تدریج دچار نوعی رکود و حتی در سالهایی به نوعی نزول گرفتار آمده است.
اتحادیه اروپا نتوانست پاسخگوی نیازها و مشکلات اعضای کوچک خود باشد و در نتیجه اعضا هم نتوانستند از مزایای عضویت در این اتحادیه بر اساس انتظاراتی که داشتند، بهرهمند گردند و لذا کشورهای جنوب اروپا یکی پس از دیگری، پس از غوطه خوردن در مشکلات خود از یونان گرفته تا پرتغال در عضویت خود تردید نمودند. مدتی بعد زمزمههای جدایی این کشورها به دلیل اینکه اتحادیه از حل معضلات آنان عاجز بوده و حتی بر انبوه مشکلات آنان افزوده است، شنیده شد. حتی مسئولین یونانی به زبان آمده و اقرار کردند که اگر عضو اتحادیه اروپا نبودند، کشورشان دچار مشکلات اقتصادی به مراتب آسانتری میشد و شاید اصلاً گرفتار این سختیها نمیگردید، زیرا یورو به عنوان یک پول واحد قوی توانسته بود بخشی از بازار یونان را در قبضه خود در آورده و به این ترتیب امکان ادامه حیات اقتصاد آرام یونان را سلب کرده بود. ارتباط و همبستگی بیش از پیش آمریکا و انگلیس قوت گرفت و دولتمردان بریتانیا احساس کردند در نزدیک شدن به آمریکا منافع بیشتری را تحصیل خواهند کرد زیرا اتحادیه اروپا مانند گذشته نمیتواند از لحاظ سیاسی و بینالمللی و حتی از اقتصادی پاسخگوی انگلیس باشد.
این کشور، از ابتدا عضویت خود در اتحادیه اروپا را مشروط نموده بود و لذا شاهدیم که به اتحادیه پولی و اتحادیه مقیاسهای اروپا نپیوست و همچنان به عنوان یک عضو مستقل در این اتحادیه حضوری همراه با تردید داشت. این در حالی است که اگر مباحث واگرایی داخلی انگلیس از قبیل بحث جداشدن اسکاتلند یا ایرلند شمالی به پیش رود، قطعاً دولت انگلستان با مشکلات بزرگ تری مواجه خواهد شد که اتحادیه اروپا نه تنها قادر به حل آن نخواهد بود بلکه حتی برای بررسی و مرتفع نمودن آن ورود هم نخواهد کرد.
آمریکا که خود درگیر مسائل داخلی و خارجی خود و فاقد ظرفیتهای دو سه دهه گذشته است، دیگر قادر نیست مانند گذشته برای حل مشکلات اتحادیه اروپا کمککار باشد. به نظر میرسد که چالشهای آمریکا، به نوعی حکومت این کشور را دچار فرسایش کرده به گونهای که رئیس جمهور ایالات متحده بارها تلویحاً بدین مضمون اذعان کرده است که وقایع دو دهه گذشته مشکلاتی را پدید آورده که بازگشت به دوران اقتدار سابق به سادگی ممکن نخواهد بود. بدین ترتیب اتحادیه اروپا، برخلاف برداشت اولیه کشورهای عضو مبنی بر تبدیل شدن به یکی از قدرتهای بزرگ دنیا- با عنایت به شرایط موجود- بعید نیست که در نهایت به سازمانی مانند اتحادیه جنوب شرقی آسیا (آسه آن) تبدیل گردد و نه اتحادیهای قدرتمند در ابعاد سیاسی و بینالمللی. روند این اتحادیه به گونهای است که به سمت سقوط در حرکت است و حداکثر توان کشورهای عضو، شاید برای کم کردن سرعت نابودی موثر باشد. علائم تشدید بحران سالهای آتی اتحادیه اروپا از هماکنون دیده میشود، اگرچه تجربه نشان داده که با توجه به تسلط کشورهای اروپایی به منابع ارزان و بعضاً رایگان مستعمرات سابق خود، ممکن است مدتی در حفظ حیات خود موفق باشند ولی لزوماً این بقا و حیات طولانی نخواهد بود.
|